شايد شما هم مشابهتهاي زيادي در مورد متولدين يك ماه را كشف كرده باشيد، حالا ما خصوصيات 5 خردادي مشهور را به شما ميگوييم تا خرداديها را كمي بشناسيد و ببينيد آيا ستارههاي خردادي شبيه بقيه خرداديها هستند يا نه؟
فردي باهوش و ذهني چندبعدي دارد:
شريفينيا معمولا كارهايش را طوري انتخاب ميكند كه به سايركارهايش صدمه نزند و حتي وقتي سر 2 يا 3 كار است، طوري وقتش را تنظيم ميكند تا به هيچ كدام از كارهايش ضربهاي نخورد در بعضي فيلمها ممكن است 4 روز بيشتر وقت نداشته باشد در اين مواقع، زمانهايي كه تعطيلات يكي از فيلمها باشد را هماهنگ ميكند و سر آن يكي فيلم حاضر ميشود.
اهل دوز كلك و دروغگويي نيست
مهراوه شريفينيا در يكي از مصاحبههايش گفته: «پدرم از بچگي به من ياد داد كه اگر ميخواهي كاري را انجام دهي و بعد دربارهاش دروغ بگويي بدان آن كار اشتباه است.»
اگر نتوانيم بگوييم ذاتا هنرمند است قطعا ميتوانيم بگوييم ذاتا هنردوست است:
گذشته از كارهاي مختلفي كه محمدرضا شريفينيا در عرصه هنر به خصوص سينما انجام ميدهد علاقه او به تماشاي آثار هنري در موزهها، نمايشگاهها و حتي مطالعه كتاب در زمينههاي موسيقي و تئاتر نشاني از ذات هنردوست او دارد.
شخصي فعال يا بهتر بگوييم بيشفعال است:
محمدرضا از همه چيز سر در ميآورد و عاشق اطلاعات است. خيليها معتقدند او به اندازه 3-2 نفر زندگي ميكند. دخترش مهراوه او را اينچنين توصيف ميكند: «گاهي پدرم بعد از 72 ساعت كه به خانه ميآيد درحاليكه چشمهايش باز نميشود براي من 3 ساعت و نيم كل سكانسهاي آن روز را تعريف ميكند، يك چاي ميخورد و يك چرت يكربعه ميزند و بعد هم سر صحنه ميرود!»
حافظهاي قوي دارد كه او را براي مشاغل پرمسئوليت آماده ميكند:
در ميان هنرمندان ايراني، سينماي ايران به ندرت كسي مثل شريفينيا را ديده است. پدري مهربان كه در عين بازيگري، مشاغلي چون نويسندگي، طراحي و بازيگرداني را نيز بر عهده دارد. خيليها ميگويند: «سينماي اين سالهاي ايران روي كاكل او ميچرخد.»
روياهايش را جدي ميگيرد و آنها را دنبال ميكند:
محمدرضا شريفينيا در سالهاي جوانياش، دغدغه و تخصصش در تصويرگري كتاب كودك بوده كه البته هنوز هم اين علاقه را دنبال ميكند هرچند كه او را به عنوان يك مرد سينمايي ميشناسيم.
استاد استدلال است و با مسائل منطقي برخورد ميكند:
شريفينيا منطقي قوي دارد و هرگاه به نظرش كسي اشتباه ميكند به او ثابت خواهد كرد كه استدلالهايش بر پايههاي سستي استوار است. محمدرضا وسعت ديدي دارد كه كمتر نمونه آن را ديدهايم.
هميشه به دنبال يادگيري و آموزش است اين شخص موفقيتش را مديون همين خصوصيتش است:
محمدرضا شريفينيا از دوران جوانياش همه چيز را به قصد يادگيري ميخوانده و دست به انجام هر كاري كه ميزده هدفش تجربهاندوزي بوده و هيچگاه به قصد تفننكاري را انجام نداده.
نسبت به ضعفا و بيچارگان احساس همدردي ميكند و از ترحم ديگران لذت ميبرد:
در شماره هشتم مجله زندگي ايدهآل، مصاحبهاي با امين داشتيم كه با توجه به درخواست خودش بخشي از درآمد حاصل از فروش آن شماره به حساب كودكان بيسرپرست واريز شد.
عاشق جمع كردن اشياي مورد علاقهاش است:
امين حيايي يك كلكسيونر حرفهاي است و انواع و اقسام كلاهها را از جاهاي مختلف جمع كرده است.
آستانه تحمل بالايي دارد و همه چيز را با آرامش و سرخوشي از سر ميگذراند:
كمتر كسي خستگي، ناراحتي و حتي عصبانيتش را ديده است. براي همين هم به نظر خيليها او جزو افرادي است كه زندگي را ساده ميگيرند. او ميگويد: «وقتي تو عاشق خودت و زندگيات و تمام جهان هستي، زندگي برايت ساده ميشود.»
از تنهايي لذت ميبرد اما انسان تنهايي نيست:
در لحظات تنهايي به خودش، زندگياش، همسرش و خلاصه همه چيز فكر ميكند و با تمركز خاصي موسيقي گوش ميدهد و گاهي نيز كتاب ميخواند.
به خاطر حس هيجاني كه دارد عاشق ورزش است:
امين در بچگي خيلي ورزش ميكرده است و بيشتر اوقات فراغتش را با اسكي كردن باشگاه بدنسازي ميگذراند. در روزهايي كه كار ندارد به لواسان ميرود و در آنجا به دوچرخهسواري و پيادهروي مشغول ميشود.
پايبند به خانه و خانوادهاش است و خود را وابسته به آنها ميداند:
به گفته خودش نيلوفر خوشخلق او را نجات داده و او هم هر كاري براي جبران محبتهاي همسرش انجام ميدهد.
رفيقباز است و در جمع دوستان بودن را كاري لذتبخش ميداند:
امين حيايي با دوستانش خيلي به سفر ميرود اما اجازه نميدهد روابطش با دوستانش به لحظات خوش زندگي مشتركش لطمهاي وارد كند. امين اين موضوع را اينچنين بيان ميكند: «محيط خانواده را بايد حفظ كرد.»
جنبه روانشناسي او قابل توجيه است و در هر شرايطي خودش را حفظ و كنترل ميكند:
حيايي، شهرت را يك نوع امتحان خودشناسي ميداند كه باعث ميشود، بيشتر در وجود خودش جستوجو و ضعفهايي را برطرف كرده و نقاط مثبتش را هم تقويت كند.
انساني معنوي است و به معنويات زندگي بيش از هرچيزي اهميت ميدهد:
امين از كوچكترين موقعيتي براي تفكر راجع به زندگي، عشق به ايثار، خانواده و حمايتهاي خدا استفاده ميكند و نهايت همه چيز را عشق به خدا ميداند و اعتقاد دارد كه جوايزش را در عرصه بازيگري از خدا گرفته است نه از بنده خدا.
اهل جنجال و ماجراجويي نيست، زياد گفتوگو نميكند و كمتر كسي حرف و حاشيه از او شنيده است.
تا از جملههايي كه ميخواهد بگويد مطمئن نباشد آن را عنوان نميكند:
عزتالله انتظامي به دعوت تهيهكننده سريال «قهوهتلخ» (سري قبلي سريال) سر صحنه اين سريال محبوب حاضر شده بود. آقاي انتظامي ضمن ديدار از صحنه اين مجموعه تاكيد كردند چون سريال را كامل نديدهاند ترجيح ميدهند فقط درباره دكوراسيون و طراحي صحنه آن حرف بزنند كه آن را از نزديك ديده بودند.
فعال، باانرژي، پرشور و حرارت است:
آقاي انتظامي در يكي از مصاحبههايش گفته: «خيلي خوشحال ميشوم وقتي ميبينيم جوانها با شوق و علاقه كار ميكنند، ياد جوانيهاي خود ميافتم.»
اين شخص به علت علاقهاي كه به هنر دارد خود و زندگياش را وقف هنر ميكند:
طبق گزارشي از ايسنا، استاد انتظامي طي يادداشتي اعلام كرده: «خوشحالم كه در تمام مدت 40 سال با خانوادهام زندگي كردم و همچنين به كارهاي فرهنگي و هنري (سينما و تئاتر) پرداختهام. آرزويم اين است كه خانهام براي موزه شخص و فعاليتهاي هنري اختصاص پيدا كند به اميد خدا.»
ديگران روحيه او را درك نميكنند، لجوج است و قدرت سازگاري ندارد به خصوص در مواقعي كه قوانين رعايت نشود:
در اسفندماه سال 90، عزتالله انتظامي از خانه هنرمندان استعفا داد و علت استعفايش را اينگونه بيان كرد: «با توجه بهتغييراتي كه انجام شد، ديدم در اين جمع حضور نداشته باشم بهتر است... تغييراتي توسط مديرعامل خانه هنرمندان در اعضاي شوراي عالي داده شد در حالي كه اين تصميمها بايد در مجمع عمومي انجام شود. اين تغييرات برخلاف اساسنامه بوده است و اعضاي جديدي آمدند كه من با آنها آشنا نيستم و اينگونه احساس كردم كه ديگر به آنجا نروم بهتر است.»
صاحبنظر است و كمك به ديگران را حتي اگر بيمورد هم باشد ميپسندد:
علي حاتمي، هر كاري را كه ميخواست شروع كند با استاد انتظامي در تماس بود و از ايشان مشورت ميگرفت و كمك ميخواست، استاد هم بدون هيچ چشمداشتي هر كمكي از دستشان برميآمد انجام ميدادند.
نكتهبين است و جزئيات را ميبيند:
عزتالله انتظامي درباره كارهاي سينماگران ايران ميگويد، كارگردانها بايد در كارهايشان حرفي براي گفتن داشته باشند و حرفهايي را بازگو كنند كه حرف دل مردم باشد، ظاهرش مهم نيست كه چه سبكي باشد آنچه اهميت دارد حرف زدن از واقعيتهاي جامعه و مردم و مشكلات آنهاست.
علاقهمند به طبيعت به خصوص گل و گياه است و از هر فرصتي براي رفتن به فضاهاي سبز استفاده ميكند:
عزتالله انتظامي در يكي از مصاحبههايش گفته: «عاشق درختكاري هستم و درختان زيادي در حياط خانهام كاشتهام. خيليها ميگويند، حياط خانهام مثل شمال است.»
فردي هنرمند است و در تمام گرايشهاي هنري دستي دارد:
اگر رضا سر صحنه فيلمي نباشد يا گوشه كارگاهش نشسته و فيگورهاي چوبياش را صيقل ميدهد يا اينكه در اتاقي مشغول نوشتن مطلبي است يا كتابي در دست دارد و با عشق در حال خواندن آن است و گاهي هم ميشود او را در حال عكاسي ديد.
باطنش همان چيزي است كه در ظاهر ميبينيد و اهل تملق و چاپلوسي نيست:
رضا دوست ندارد با بقيه فرقي داشته باشد و از حاشيه پرهيز ميكند و به عقيده خودش همانطور كه يك نقاش را از تابلوهايش ميشناسند، بازيگر را هم بايد از بازيهايش بشناسند و به زندگي شخصي او كاري نداشته باشند.
مسئوليتپذير است:
رضا معتقد است كه به عنوان يك انسان هر كسي كاري انجام ميدهد و بايد در مورد كاري كه انجام ميدهد مسئوليتهايي را بپذيرد و خودش هم در حد توانش مسئوليت كارهايش را قبول ميكند.
بلندپرواز است و با قدرت ارادهاي كه دارد ميتواند هرآنچه را در سر دارد به واقعيت تبديل كند:
طبق گفته خود كيانيان به چيزهايي كه دارد اصلا راضي نيست و فكر ميكند راه زيادي دارد كه بايد برود. از چيزي كه الان هست رضايت دارد اما هرگز نميخواهد در اينجا بماند.
زنـــدگي برايش معناي متفاوتي با زنده بودن دارد و زندگي روزمره هم برايش خوشايند است:
به گفته بهرام رادان، رضا كيانيان ميتواند مزه لحظهها را به هر بهانهاي بچشد و زندگي را لذتبخشتر كند. او چندبرابر انسانهاي معمولي لحظات را حس كرده و هر بار همه چيز را از نو تجربه كرده است.
مدافع حقوق حرفهاي خودش است و تقدس و اصالت كارياش را مهم ميداند:
يك زماني مجله همشهري جوان مطلبي را با تيتر «اين مطلب سينماي ايران را به هم ميريزد» چاپ كرد كه در واقع افشاگري در مورد دستمزد سينماگران بود. يك ماه بعد رضا كيانيان مطلبي به همشهري جوان داد كه اينطور شروع ميشد: «هدف شما از اينكه سينما را به هم بريزيد چه بوده؟ آيا اسكلت اين سينما خيلي محكم است؟ چرا ميخواهيد آن را به هم بريزيد؟ اينكه فلان بازيگر چقدر دستمزد ميگيرد به كسي ربط ندارد و...»
نترس و شجاع است و ميتوان گاهي او را شورشي ناميد:
كيانيان حوصله چارچوبهاي دنيا را ندارد و به محض اينكه چارچوبي مشخص ميشود آن را به هم ميريزد. در رابطه با افراد جامعه، آرام و محتاط است ولي در مورد خودش اصلا اينگونه نيست و در يكي از مصاحبههايش گفته: «من دركل شورشي هستم و حتي عليه خودم هم شورش ميكنم و خودم را به هم ميريزم و نابود ميكنم.»
علاقهمند به كشفيات و شگفتيهاي جهان است:
اين ويژگي رضا را ميتوان يكي از اساسيترين عواملي دانست كه او را به سوي نقشهاي متفاوتش در عرصه بازيگري، خلاقيتش در خلق آثار هنري، سوق داده است.